نایب قهرمان وزنه‌برداری جوانان جهان مدال خود را به موزه رضوی اهدا کرد کلینیک مجازی مرکز مشاوره آستان قدس در سال جاری راه اندازی می‌شود آیت‌الله علم‌الهدی: تکلیف مدیران شهری، گره‌گشایی از زائران امام هشتم (ع) است | ضرورت توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی عمره‌گزاران ایرانی لباس احرام به تن کردند (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) آیت‌الله علم‌الهدی: مسائل معیشتی، محور اصلی مطالبات مردم است | نیازمند تقویت قدرت اقناع در دولت هستیم نقش مشاور در ارتقای سلامت جامعه انکارناپذیر است | مردم به مشاوران دارای پروانه تخصصی مراجعه کنند درباره آیت ا... محمدجواد انصاری همدانی، فقیه و عارف معاصر شیعه| در هوای عشق او پر می‌زنم تا عرش اعلی خدا سر کار هم با ما همراه است اهمیت حقوق مردم در قبال یکدیگر در کلام وعاظ| هر چه کنی، به خود کنی خیرین سلامت در حوزه خدمات مشاوره‌ای نقش ویژه‌ای دارند انگیزه‌های بحرانی مردم در مراجعه به مراکز کلینیک و مشاوره در مشهد | مشاوره پیش از ازدواج نیازمند فرهنگ سازی است تاریخ منوّرالفکری در ایران (۱) روشن‌فکری دینی از کمبود نگاه تاریخ‌محورانه رنج می‌برد برگزاری جشن بزرگ «خدا قوت کارگر» در ورزشگاه امام‌رضا (ع) مشهد استقبال زائران و مجاوران بارگاه رضوی از نمایشگاه «در آستان بقیع» بازدید رئیس بعثه مقام معظم رهبری از نمایشگاه «در آستان بقیع»
سرخط خبرها

روایتی درباره شهید کاوه به قلم حمیدرضا صدوقی، هم‌رزم شهید و نویسنده کتاب «حماسه کاوه» | کاوه، چطور کاوه شد؟

  • کد خبر: ۱۸۲۲۱۰
  • ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۰
روایتی درباره شهید کاوه به قلم حمیدرضا صدوقی، هم‌رزم شهید و نویسنده کتاب «حماسه کاوه» | کاوه، چطور کاوه شد؟
محمود کاوه سال ۵۸ و در هجده‌سالگی، نگهبان راه‌آهن بود. او در همان سال با آموزش‌هایی که در پادگان دید، چنان رشد کرد که وی را به‌عنوان یکی از محافظان بیت رهبری انتخاب کردند.

 شهرآرانیوز؛ محمود کاوه از کجا کاوه شد؟ محمود کاوه سال ۵۸ و در هجده‌سالگی، نگهبان راه‌آهن بود. او در همان سال با آموزش‌هایی که در پادگان دید، چنان رشد کرد که وی را به‌عنوان یکی از محافظان بیت رهبری انتخاب کردند. آن سال امام‌خمینی (ره) قرار بود از قم به تهران برود. شهیدکاوه همراه چند نفر دیگر به‌منظور تکمیل حلقه حفاظت بیت رهبری، از استان خراسان به تهران و حسینیه جماران رفت. چند ماه گذشت و شورش‌های ضدانقلاب، کومله‌ها و دموکرات‌ها در استان‌های غربی اوج گرفت.

در این وضعیت، کاوه راهی سقز شد. همان لحظه ورود، فرماندهی گروهان اسکورت در سقز را برعهده گرفت. شب و روز‌های استان‌های غربی با آشوب‌های آن زمان ضدانقلاب شبیه آن چیزی بود که داعش در عراق و سوریه رقم زده بود؛ آتش و خون و سر‌های بریده. با ورود کاوه، سپاه در استان‌های غربی، تیپی را برای مقابله با این تحرکات تشکیل داد. شهیدکاوه مسئول عملیاتی این تیپ شد و همراه رزمنده‌ها تصمیم گرفت جاده پیرانشهر به سردشت را که هفتاد کیلومتر طول داشت، از دست ضدانقلاب خارج کند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۶۱ این جاده مرزی دست ضدانقلاب بود و ارتش در این مدت نتوانسته بود آن را پس بگیرد.

این جاده آن‌ها را به سه شهر مهاباد، سردشت و پیرانشهر مسلط کرده بود. آن‌ها آن‌قدر به خودشان اعتماد داشتند که عبدالرحمان قاسملو، رهبر ضدانقلاب، گفته بود: «اگر کاوه توانست جاده را از ما پس بگیرد، ما زن‌هایمان را طلاق می‌دهیم».
کاوه این جاده را که با یک طراحی دقیق عملیات کرده بود، با کمترین تلفات و وارد آوردن بیشترین ضربه به ضدانقلاب پس گرفت و کمر ضدانقلاب را با این پیروزی شکست.  

طوری تیر بیندازید که درختان از بین نروند

علی اکبر مکارمی‌کاشانی، هم‌رزم شهید کاوه در لشکر کاوه، لر، کُرد، ترک و فارس با مذهب شیعه و اهل‌سنت، کنار هم بودند با حفظ عقاید خود. شهیدکاوه به قلب کردنشین‌ها نفوذ کرد. محمود برای حفظ جان و مال و ناموس مردم، تمام تلاشش را کرد. آن زمان هربار قصد داشتیم جاده و شهری را از دست منافقان و ضدانقلاب پس بگیریم، قبلش این سؤال‌ها را می‌پرسید: «توی روستا چند تا خانواده هست؟ چند تا زن و بچه و مسن هستند؟ زن بارداری هم هست؟ آذوقه و سوخت دارند؟» وقتی از همه‌چیز مطلع می‌شد، بازهم دلش آرام نمی‌گرفت. می‌گفت: «تیرهاتون رو جوری بزنید که حتی خوشه‌های گندم و درخت‌های میوه مردم از بین نره». آن سال‌ها مردم شهر‌های دیگر راحت کوپن نفت می‌گرفتند، اما مردم شهر‌هایی مثل سردشت به‌دلیل ناامنی، نمی‌توانستند همین حق خودشان را هم بگیرند. چه کسی آن روز‌ها جرئت داشت در شهر‌هایی مثل سردشت راه برود، چه برسد به اینکه بخواهد در صف نفت بایستد؟ شهیدکاوه قبل از هر عملیات آزادسازی، سعی می‌کرد سوخت و آذوقه این مردم را با بالگرد به دستشان برساند. ما نفت را بیست‌لیتر بیست لیتر به این مردم غیور می‌رساندیم.

پیش‌مرگه‌ترِ پیش‌مرگه‌ها

کاک‌عثمان صالحیان، یکی از اعضای پیش‌مرگه‌های کُرد مسلمان سال ۵۸ جمعیت پیش‌مرگان کُرد مسلمان، تازه تشکیل شده بود که کاوه آمد اینجا. سن‌وسالی نداشت. کاوه نوزده سال داشت و من  هجده سال. با این سن کم، در شجاعت عجیب بود. همیشه جلوتر از ما حرکت می‌کرد و اصلا سنگر نمی‌گرفت. چندبار مجبور شدم سر همین موضوع با او بلند صحبت کنم: «کاک‌محمود! چرا نمی‌گذاری که ما جلو باشیم؟ این‌طوری که بدون سنگر و سرپناه راه می‌روی، ضدانقلاب بلایی سرت می‌آورد». من حرف می‌زدم و او همان‌طور مسیرش را ادامه می‌داد و بدون پلک زدن، این‌طرف و آن‌طرف را نگاه می‌کرد تا اوضاع منطقه و ضدانقلاب دستش بیاید.
کاک‌محمود انگار ترس برایش معنی نداشت. هر عملیاتی که انجام می‌دادیم، خودش از همه جلوتر بود. کاک‌محمود از ما بود و در قلب ما ماند».

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->